سروده های آدم
كاش مي شد قبله را سويت كنم
سجده بر محراب ابرويت كنم
آيه آيه ، بر دلم نازل شوي
ورد لب،چون ذكريا هويت كنم
زائر لب هاي خندانت شوم
اشك ها ، قرباني رويت كنم
بوسه بر پيشاني مهرت زنم
دست ها را شانه مويت كنم
اين دل وحشي عاشق پيشه را
پاي بند چشم آهويت كنم
گرچه ياد چون گلابت با من است
كاش مي شد مثل گل بويت كنم
مي نويسم از تپش هاي دلم
تا به سحر شعر ، جادويت كنم
#ادم
همه وعده ها ، خيالي بود
مثل گل هاي روي قالي بود
من به به ياد شما بيابانگرد
خانه تو همين حوالي بود
گفته بودي كه در كنارمني
حرف هايت چقدرعالي بود
به گمانم كه خواب مي ديدم
دستم از دامن تو ، خالي بود
خواب هايم پر از خيال شما
گرچه ، قول تو احتمالي بود
سنگ مفتي رها شد ازدستت
حاصلش اين شكسته بالي بود
داشتم من ، به قول تو باور
راه و رسم تو بي خيالي بود
#ادم
شبيه شوق
شبيه شادي
شبيه لبخند تو
عشق
چيزي ست شبيه نگاه تو
مثل ثانيه هاي نخست فروردين
مثل دقيقه هاي اول ارديبهشت
شروع فصل شكوفايي!
#ادم
ديدن خنده چشم تو ، تماشا دارد
گرچه در پرده هزاران غم پيدا دارد
كاش مي شد كه كنارتو بمانم هم عمر
مثل ساحل كه لبي بر لب دريا دارد
نيست شايسته پروانه ياد تو شدن
هر كه از آتش هجران تو پروا دارد
هيچكس را نتوان گفت گرفتار فراق
تا نشاني تو در عالم رويا ، دارد
شك به پيمان كسي چون من دلداده نكن
عهد عشق است، و با خون دل امضا دارد
ابر پاييز كه روز و شب او باراني ست
داغ يك دشت پر از لاله زيبا دارد
دل ويرانه ما ، خانه تنهايي هاست
عشق تو مثل خدا ، در دل ما جا دارد
#ادم
غريب با دل من آشنايي ، دوستت دارم
نمي دانم كه هستي يا كجايي ، دوستت دارم
به جزنام تو حرفي نيست جاري برزبان من
تو چون ني با لبانم همنوايي ، دوستت دارم
براي من ، كه خورده سرنوشتم مهر تنهايي
تو تنها آيت لطف خدايي ، دوستت دارم
ندارم سهمي از شيريني شادي ، بدون تو
تو شيريني كام عمر مايي ، دوستت دارم
لبانت را به خنده مي كني باز و به روي من
دري از شادماني مي گشايي ، دوستت دارم
اذان نام تو پيچيده در گوش من از اول
بيايي دوستت دارم ، نيايي ، دوستت دارم
ندارم آرزوي شوق شب هاي وصالت را
براي شور ايام جدايي ، دوستت دارم
تو را چشم انتظارم ، در ميان شهر روياها
پري روي تمام قصه هايي ، دوستت دارم
#ادم
https://telegram.me/joinchat/ABZBbj009lbfxarbDYW9Qg
مرگ ، از اين بار تنهايي كشيدن ساده تر
رشته هاي عمر خود را خود بريدن ساده تر
مي دهي حكم جدايي و گمان دارم از آن
هست حكم مرگ از قاضي شنيدن ساده تر
پيش دشواري درد حرف هاي تلخ تو
سينه را با خنجر دشمن دريدن ساده تر
بين درد دوري و ناز و اداي دلبران
روز و شب هي ناز دلبرها خريدن ساده تر
جاي بوسه چيدن از پيشاني وصل شما
از درخت آسمان ، شب ، ماه چيدن ساده تر
نيست چون درگوش مردم حرف حقت را اثر
چون سياوش در دل آتش پريدن ساده تر
هيچ اميدي به بهبود جهان در كار نيست
يك جهان ديگري را آفريدن ، ساده تر
#ادم
https://telegram.me/joinchat/ABZBbj009lbfxarbDYW9Qg
دلم گرفته ، چرا را كسي نمي داند
دليل فاصله ها را كسي نمي داند
نشسته ام كه بيايي به سمت خاطره ها
چگونه ، كي و كجا را كسي نمي داند
نشانه هاي تو را گفته ام به مردم شهر
نشان كوي شما را كسي نمي داند
هواي هم سخني كرده ام ، ولي اينجا
شماره هاي خدا را كسي نمي داند
براي داغ دلم مرهمي نداشت كسي
نه درد را ، نه دوا را كسي نمي داند
دلم گرفته از اين شهر مرده اي كه در آن
حديث عشق و وفا را كسي نمي داند
#ادم
شكار آهوي چشم تو شد دل شيرم
براي عشق تو ، با شيخ عقل درگيرم
چنان گره زده برپاي بخت دست قضا
كه كار دل نبرد پيش ، سعي تدبيرم
در اين ديار دورويي و حيله و تزوير
به جرم پاك دلي ، كرده اند تكفيرم
كنارمردم دل مرده،عاشقي سخت است
كه مي كنند به موي سفيد ، تحقيرم
زمانه خواست مرا از تو دورتر سازد
دلم به سوي تو پرزد، به پا اگر گيرم
شبيه ماهي افتاده بر لب رودم
كه موج دست شما را بهانه مي گيرم
بگير در بغلم ، دختر قبيله دريا
اگر جدا شوم از دامن تو مي ميرم
به چشم مردم دنيا شبيه خواب شدم
كند به ميل دل خويش،هركه تعبيرم
#ادم
https://telegram.me/joinchat/ABZBbj009lbfxarbDYW9Qg
خسته ، افسرده ، پريشانم نمي دانم چرا
آيه هاي ياس مي خوانم نمي دانم چرا
تلخ يا شيرين دنيا حاصل سعي من است
بخت خود را تيره مي دانم، نمي دانم چرا
هر چه ايمان داشتم اندوخته در سينه ام
شك شد و افتاد در جانم نمي دانم چرا
گفته بودي عشق آزاديست ، حالم را ببين
شد تمام شهر زندانم ، نمي دانم چرا
سخت كوشيدم ولي مثل شما هرگز نشد
عين هم ، پيدا و پنهانم نمي دانم چرا
خوانده ام ازبي وفايي قصه ها،بااين همه
باز در اين كار حيرانم نمي دانم چرا
غرق در درياي لطفم كرده اي و همچنان
عاشق آواز بارانم ، نمي دانم چرا
مثل چتري تا نقاب ابر بندد آفتاب
ناخودآگاه در خيابانم نمي دانم چرا
يك دوجام غصه ازعشق تونوشيديم و بس
مزه كرده زير دندانم نمي دانم چرا
موج رسوايي عشق پيريم از سر گذشت
باز هم مشتاق توفانم نمي دانم چرا !
#ادم
https://telegram.me/joinchat/ABZBbj009lbfxarbDYW9Qg
دلم گرفته از این روز و شب خمارکشیدن
بیا که نیست مرا تاب انتظار کشیدن
پر است کاسه صبرم ، چقدر می باید
غبار دیدن و تصویری از سوار کشیدن
دوباره غول تعصب ، گرفته دنیا را
چه چاره،نیست کسی مرد ذوالفقارکشیدن
زمان زمانه جنگ است، بین نور و سیاهی
چگونه می شود از این میان کنار کشیدن
تفاوتی نکند ، پیش مردم نادان
میان مار نوشتن ، و عکس مار کشیدن
نوشته اند ، گمانم ، در آن کتاب ازل
برای ما و شما یک قصیده بار کشیدن
ز عقل مصلحت اندیش ، راه پرسیدم
به رازگفت ، تو را، پا ازاین دیار کشیدن
در این زمانه پر فتنه ، کور و کر بهتر
و دور مملکت عقل و دل حصار کشیدن
سکوت شعر قشنگی برای گوش کر است
چه سود می بری ازاین همه هوار کشیدن
#ادم
https://telegram.me/joinchat/ABZBbj009lbfxarbDYW9Qg
به هرسو می دوم چون قاصدک در باد سرگردان
من و چرخ فلک را ساخت از بنیاد سرگردان
تو را می خواهم و ترسی ندارم گر شوم عمری
به جرم عشق ورزیدن ، چو قوم عاد سرگردان
دلم را بردی و من ماندم و یک شاعر بیدل
که دارد یک سر از این همه بیداد سرگردان
شبیه در بیابان مانده مجنونم که نامت را
به گوش هر ستاره می زنم فریاد ، سرگردان
تو روح آفتاب و من شب جا مانده از ماهم
پی هم مثل دو دیوانه همزاد سرگردان
به افطار لبت دل بسته ام ، گر مانده ام اینجا
شبیه روزه دار مانده در مرداد سرگردان
تماشای تو را در فال خود کردم هوس ، دیدم
ته فنجان قهوه ، عاشقی افتاد سرگردان
هوس کردم دویدن پا به پایت تا ته دنیا
رها چون قاصدک،همپای باد،آزاد، سرگردان
#ادم
https://telegram.me/joinchat/ABZBbj009lbfxarbDYW9Qg